-
خدایاااااا دوستت دارم ...
پنجشنبه 29 تیر 1391 18:53
بسم الله نگاهم رو به سمت تو ، شبم آیینه ی ماهه دارم نزدیکتر میشم یکم تا آسمون راهه به دستای نیاز من ، نگاهی کن ازون بالا من این ارامش محضو، به تو مدیونم اینروزا تو دیدی من خطا کردم ، دلم گم شد دعا کردم کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو میشناسی نمی خوام چتر دنیا رو ، که تو بارون...
-
خداحافظ ...
پنجشنبه 29 تیر 1391 18:50
بسم الله دیگر هوای برگرداندنت را ندارم هر جا که دلت می خواهد برو فقط آرزو می کنم ... وقتی دوباره هوای من به سرت زد انقدر آسمان دلت بگیرد که ...! با هزار شب گریه آرام نگیری و اما من ...! بر نمی گردم که هیچ عطر تنم را هم ار کوچه های پشت سرم جمع می کنم که لم ندهی روی مبل های راحتی با خاطره هایم قدم بزنی !! **************...
-
....
چهارشنبه 28 تیر 1391 14:41
یا لطیف ... * * * * * * * * * * * * * * وقتی که تهمت می گذارند در جیب هایت ! یک آسمان ، قطران نفرت می بارد از چشم هایت !! * * * * * * * * * * * * * * چه راحت می زنید تهمت ! گناه است دلم از رنج تهمت ها، سیاهست یکی می گفت با من ای (شب افروز) دو دنیایت تباه اندر تباه است از او پرسیدم آخر مشکلت چیست؟؟؟ به جز این دل که چون...
-
کاش میشد ...
جمعه 23 تیر 1391 15:19
بنام خدا به دنبال واژه مباش کلمات فریبمان میدهند . وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود فاتحه ی کلمات را باید خواند . مفاهیم حقیقی وسوسه ی جزر و مد نمیشوند سبک و آرام بر ساحل فکر لنگر می اندازند . یک اشاره تنها یک اشاره برای درک مفهوم کافیستــــــ . . . شاعر:مریم جباری سلام اینروزا چقدر دلم هوای اون اپای بی سر وته و شاد...
-
خودت را باور کن ....
دوشنبه 19 تیر 1391 13:41
بسم الله آرام آرام می میری ... اگر خطر نکنی میان پیله بمانی، اگر سفر نکنی اگر گوش زمان را ، به خنده کر نکنی اگر چشم زمین را ، به گریه تر نکنی آرام آرام می میری ، با مرگ هم آغوش می شوی از یاد می روی ، فراموش می شوی اگر خطر نکنی ، اگر سفر نکنی درنگ اگر بکنی ، شتاب اگر نکنی آرام آرام آرام ... می میری .... اگر به صدای...
-
بیا و با خودت باران بیاور ...
پنجشنبه 15 تیر 1391 12:55
بنام خدا برآ ای آفتاب صبح امید که در دست شب هجران اسیرم السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج) شکفته شدن گل نرگس مبارک سلام این روز قشنگ میلاد با سعادت آقا امام زمان مبارک .. دیروز می خواستم مطلب بذارم ولی چون هم خیلی خسته بودم و هم اینکه خونمون کلی شلوغ بود نشد آخه پریروز یعنی 13 تیر برادرزادم بدنیا اومد و ما هم اسم...
-
چقدر خدا خدا کنم دلت بلرزه..؟
جمعه 9 تیر 1391 13:57
« بسم الله الرحمن الرحیم » چقدر خدا خدا کنم ...؟؟؟ تو از کنار قلب من ساده گذر کن خدا باهام بهم زده ، ازم حذر کن دست منو گرفته بود ، ازش گذشتم جاده به انتها رسید ، من... برنگشتم می خوام خدا خدا کنم تو جای من شو ... صدای من نمیرسه ... صدای من شو چقدر خدا خدا کنم دلش بلرزه..؟ گریه ی دل شکسته ها چقدر می ارزه .... نگو نگو...
-
...
دوشنبه 5 تیر 1391 15:43
من از ترس ، توی قبر تنگ و تاریک دوباره می میرم ... من میخوام نفس بکشم ... غلت بزنم ... من می خوام سه تا قبر کنار هم بخرم ... !!
-
خدا را دیده ای آیا ؟
یکشنبه 4 تیر 1391 23:40
بسم الله ... روزی دعلب یمانی از مولا علی (ع) پرسید : یا امیر المومنین ، آیا پروردگارت را دیده ای ؟ مولا پاسخ می دهند : مگر من چیزی را که ندیده باشم ، می پرستم ؟ خدا را دیده ای آیا ؟ کمی نزدیک تر از یک رگ گردن ، به گوش ات با نوای عشق می گوید: غریب این زمین خاکی ام ، تنها نمی مانی تو آیا دیده ای وقتی خطائی می کنی اما ،...
-
هوس کردم ...
شنبه 3 تیر 1391 23:57
بسم الله ... هوس کردم ... من امشب باز یادت را نفس کردم بفکر حرفای ساده و پاکت ، شبی را تا سحر کردم دعا را بی تو می خوانم برایت چشم ، تر کردم کمی گریه ، کمی خنده ... به طرح خاطرات تلخ و شیرینت نگا کردم چقدر سردی نشان دادی کلامت را همان هایی که دل می برد ..؟ همان ها را هوس کردم ... دلم این بار شعری گفت برایت درد و دلها...
-
ضــــربه ات کــــاری بــــود...!
جمعه 2 تیر 1391 10:33
بنــــام خــــدای بی نهــــایتــــــــ.... مطمئـــــن باش ، برو ... ضربــه اتـــــ کاری بود ... بی وفـــــایی کردی... دل من سخـــــت شکست... و چه زشـــــت به من و سادگی ام خندیـــــدی..! به من و عشقی پـــــاک که پر از یاد تو بود... و به این قلب یتیـــــم که خیالم میگفت تا ابد مـــــال تو بود تو برو...
-
عید و تولد ...!!
دوشنبه 29 خرداد 1391 01:21
بسم الله الرحمن الرحیم زمن هر انکه او دور، چو دل به سینه نزدیک زمن هر انکه نزدیک، از او جدا جدا من ... نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی که تر کنم گلویی ، به یار اشنا من ستاره ها نهفته در اسمان ابری ... دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من ... هوای گریه با من ... سلام ... امشب شب عیده ... این عید زیبا رو ، مبعث رسول...
-
بی دلیل .....
چهارشنبه 24 خرداد 1391 17:28
بسم الله الرحمن الرحیم نبسته ام به کس دل ... نبسته کس به من دل چو تخت پاره بر موج ... رها ... رها ... رها من .... سلام ... همیشه سعی کردم خودم باشم ... هیچ وقت سعی نکردم کس دیگه ایی باشم ... حتی تو فضای مجازی !! نخواستم ادای یکی دیگه رو دربیارم ... تا عقده هامو خالی کنم !! می دونستم توی فضای پر از دروغ و ریای نت ...یه...
-
بـــــــــاز هم برایم دعـــــــــا کن.....
شنبه 13 خرداد 1391 19:31
بسم الله ... امـان از روزگـــــــار...امان ازین روزهـــــــا... بگذار خودم باشـــــــــــم... بگذار در غم از دســــت دادن خود بگریـــــــــــم... بگذار دست هایـــــم را به دور پاکی و آرامشـــــت حلقـــــــــــه کنم.......... برایم دعا کن ... برای بخشـــــایشــــــم ... برای دوست داشتـــــنت فرصتـــــی...
-
خدایی کن ....
جمعه 5 خرداد 1391 18:32
بنام خدا بیا از ابر دل شبنم بسازیم بیا از درد و دل مرهم بسازیم نگو گشتیم ، آدم را ندیدیم خدایی کن .... بیا آدم بسازیم .... این مدت دلم می خواست با یکی دردودل کنم بغض بدجور داشت خفم می کرد ... نمی خواستم بشکنه تا مبادا کسی ببینه .... بپرسه چته ؟ و من ندونم چی بگم ؟ چجوری بگم ؟؟؟ دلم بحال خودم می سوزه ... عجیب می سوزه...
-
لیلة الرغائب...
چهارشنبه 3 خرداد 1391 22:29
بسم الله ... باز پنجره های ملکوت به بهانه ای دیگر گشوده شد ... و چه عاشقانه می سراید : این الرجبیون ؟ چه خدای عاشقی ... که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد... ………………………. فردا شب ، شب آرزوهاست ... بیاییم اولین آرزوهایمان اینگونه باشد ... ……………………… آموخته ایم دست به دامان ستاره های آسمان شویم تا راه را گم...
-
همه اش رویا بود ...
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 15:18
بسم الله الرحمن الرحیم شادی از تقویمم رفت و دیگه برنگشت ... انتظارت من و کشت توی سالی که گذشت ... سلام نمی دونم چرا تازگیا زندگی انقدر تلخ و ترسناک شده ... می خواستم یه اپ شاد بزارم ولی نه موضوع خوبی داشتم و نه ... دوست دارم بنویسم ولی هنوز نمیدونم چی و چجوری و از کجا ... ؟؟؟ یه سنگ صبور می خوام واسه حرفام ... یکی که...
-
مامان نرگسم روزت مبارک...
جمعه 22 اردیبهشت 1391 23:43
بنام خدا،توی آسمون قلبم،یه ستاره میدرخشه،که نگاه بی ریاشو به شبای من می بخشه،واسه من اسم عزیزش یه دعا تو سرنوشته...عطر بارون بهاره،گلی از باغ بهشته...بی تو مادر،همدمی نیست،واسه حرفام مرحمی نیست،از تو گفتن،ازتو خوندن این روزا کار کمی نیست!،زیر سایه بلندت به امید این میشینم،که با یه نگاه بهتر فصل فردا رو ببینم،مادرم از...
-
......
سهشنبه 19 اردیبهشت 1391 23:15
"بنام خدا" چه خوب میشد تو همین روزا خدا میومد، یه ماچم می کرد،یه چایی میزدیم،بعد میگفت،این چند وقت داشتم بات شوخی می کردم ببینم جنبشو داری یا نه!
-
دریای تا ابد پارس...
یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 08:25
به نام خدا سلام نمی دونم تا کی قراره ٬ تموم داشته های ما رو به نام خودشون بزنن !!! نه به آثار باستانی مون٬ که یکی یکی به غارت بردن نه به این روزا که می خوان خلیج فارس و به نام خلیج ..... بزنن !!!! جزایر ایرانمون و به نام خودشون کنن ٬ ما ایرانیام دور از جون نفهم !!! میایم دو دستی تقدیمتون کنیم که بفرمایید چرا زودتر...
-
شکرانه(-;
چهارشنبه 30 فروردین 1391 23:34
بنام خدا... ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت سلام...نامه ای دارم از فاصله ها...چند شب بود که من خواب تو را می دیدم ...خواب دیدم که فراری هستی ....میگریزم از شهر ...پاسبان ها همه جا عکس تو را می کوبند ...جارچی ها همه جا نام تو را می خوانند ...در همه کوی وگذر قصه تبعید تو بود ...مردم و تیر و تفنگ ...اسب های چابک ...متهم...
-
فقط چند قطره بارون...
شنبه 26 فروردین 1391 08:10
به نام خدا دیشب بدجوری حالم گرفته بود ... هیچ وقت فکرشم نمی کردم انقدر کوچیک شم ... ولی خب تقصیر خودم بود حتما زیادی .... اونقدر که به خودش چنین اجازه ایی رو داد ... دیشب دوست داشتم تموم فحشای دنیا رو به خودم بدم ... باید از اول فکرشو می کردم ...اما خب ٬ خدا خیلی دوسم داشت چون درس عبرتی شد برام که بدونم همیشه باید قبل...
-
هر شب بدون تو ...
پنجشنبه 17 فروردین 1391 18:51
..بسم الله الرحمن الرحیم ... پرنور مثه ستاره ... پا توی شبام میذاری مثه یه ابر بهاری روی تشنگیم می باری دنیای پاک تو پر نور و روشنه دنیای تلخ من تاریک و مبهمه من رفتن تو رو باور نمی کنم هرشب بدون تو ٬ آروم گریه می کنم توی آسمون تیره ٬ رو کدوم ستاره هستی ...؟ رو کدوم فانوس روشن٬ رو کدوم ابرا نشستی ...؟ منم اینجا ٬ تک و...
-
نمی تونم درس بخونم!
جمعه 11 فروردین 1391 08:32
بنام خدا خیلی چیزا تو ذهنمه که می خواستم بنویسم ٬ یکی اینکه حس خوبی ازین دنیا ندارم حس می کنم زندگی هیچ ارزشی نداره.. جای منم ته تهه جهنمه !!! حالم از دنیا بهم میخورهههههههههههههههه... آرامش مو خوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام حس می کنم رام و اشتباهی دارم میرم یا شایدم سر جام وایستادم همه دارن ازم سبقت...
-
تحویل سال من
چهارشنبه 2 فروردین 1391 11:05
((بسم الله الرحمن الرحیم))... سلام ... عیدی من یادت نره ... بوسه ی من یادت نره !!! گل واسه من یادت نره ... سوگل هفت سین دلم, سبزه و سیب و سمنه جمع همه جمعه بازم , بگو که کم داری منو دوباره سال نو شده , تحویل ساله نازنین تو با سلیقه ی خودت سفره ی هفت سین و بچین ... امسال یه ساله مهشره , با تو فقط خوش میگذره ... فدای...
-
درخواست همیاری
چهارشنبه 24 اسفند 1390 08:27
درخواست همیاری درخواست همیاری... چراغ عمر این کودک معصوم دزفولی رو به خاموشی ات این پسرک ۳ ساله که تقریباً نیمی از زندگیاش را در جدال با یک نوع سرطان بوده، اکنون با گذراندن یک دوره طولانیمدت شیمیدرمانی و قرارگرفتن در سراشیبی زندگی نیازمند چند سیسی خون نادری است که به گفته پزشکان ممکن است در میان صدها هزار نفر، یک...
-
پیشاپیش سال نو مبارک...
یکشنبه 21 اسفند 1390 23:26
بنام خدا ... دیگه چیزی به سال جدید نمونده ... دیروز رفتم دریا و کلی باهاش درد و دل کردم ... اونم آروم آروم باهام حرف میزد ... خلیج فارس خیلی آروم و قشنگه ... به آدم یه حس خوبی میده ... دریا رو عین امامزاده باید تنها رفت , تا از تک تک لحظه هاش استفاده کنی ... فکر کنی , وقتی عظمت خدا رو به وضوح می بینی ... نور خورشید...
-
عروسی ...!!!
پنجشنبه 18 اسفند 1390 18:12
بنام خدا سلام امروز توی محل عروسی بود . درست همین 1 ساعت پیش صدای کل شنیدم !!! رفتم دم در دیدم همه جمعشون جمعه , گلشون که بنده باشم کمه ...!!! اومدم تو خونه و با مامانم رفتیم دم در ... خانوم همسایمونم کمکم کرد , جالب اینجا بود که یکی از همسایه هامون که مشهدیه , از من را جعبه این مراسم خاص پرسید و منم به عنوان شخصی که...
-
پس من چی ...؟؟؟
چهارشنبه 17 اسفند 1390 14:51
*** بسم الله الرحمن الرحیم *** سلام ... گرد و غبار .... غبار ...غبار .... اینچند روز به شدت آب و هوای این شهر خراب بود ...کلا آخرای زمستون و اوایل بهارکه بشه , گرد و غباره از مرزای غربی کشور وارد میشه و ... نفس کشیدن و از مردم شهر میگیره و هیچکی کاری نمی کنه ...ولی وقتی به تهران برسه , تموم وزیر وزراها و نمی دونم...
-
خدایا کمکم کن...
جمعه 12 اسفند 1390 14:41
*بنام خدا* خستم ... خیلی خسته...به پای کفر نذار خدا، بهم حق بده گلایه کنم و دوست داشته باشم بمیرم...خدایا بغض دارم ولی نمیخوام بشکنمش...حالم از گریه بهم میخوره...انگاری همه ی دنیا دست به دست هم دادن تا اذیتم کنن تا از دنیا سیرم کنن...دوستای بی معرفتی بهم دادی خدا...یواشکی براشون جشن تولد می گرفتم...کیک می پختم...ساعت...