چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

همه اش رویا بود ...

 

بسم الله الرحمن الرحیم    

شادی از تقویمم رفت و دیگه برنگشت ...

انتظارت من و کشت توی سالی که گذشت ...     

سلام

نمی دونم چرا تازگیا زندگی انقدر تلخ و ترسناک شده ... می خواستم یه اپ شاد بزارم ولی نه موضوع خوبی داشتم و نه ...  

دوست دارم بنویسم ولی هنوز نمیدونم چی و چجوری و از کجا ... ؟؟؟ 

یه سنگ صبور می خوام واسه حرفام ... یکی که نه دلش بسوزه ، نه بهم بخنده ... نه نصیحتم کنه و نه  ... ! 

گاهی احساس می کنم چقدر تنهام با وجود بودن این همه آدم دور و برم ...حس می کنم شدم عین افسرده ها همش دنبال یه بهونم واسه تنهایی و گریه ...  

 

گاهی ام دنبال یه راه واسه فرار از همه ... نمی دونم قراره چه اتفاق بیفته  یا چه بلایی سرم اومده که دلم انقدر بهونه میگیره و خسته اس ؟؟؟ 

دوست دارم این روزا پاچه ی همه و همه چیزو بگیرم انگاری آدما فقط با من لج کردن : راننده ی تاکسی ... همکلاسیم ... کافینتتیه ... دوستم .... دوس دارم به حرف هیچکی گوش نکنم ...  

ناشکری نمی کنم ... ولی گاهی آدم کلی سوال داره که دلش می خواد از خداش بپرسه .. دوست داره بدونه چرا ؟؟؟  

این روزا چرا ؟ 

واسه من ؟ چرا ؟؟ 

تلخیای این روزا رو فقط دلداری های تو آسون می کنه ...

این روزا خیلی میترسم ... از جواب این چرا ها ... همین چراهایی که می خوام بفهممشون ...

این همه فکر و خیال و به کی میشه گفت ...؟؟؟ نمیشه گفت ...؟؟؟ نباید گفت ...

چقدر حرف داشتم و دارم ... چقدر گله ... شکایت ...... همه رو قایم کردم یه گوشه از دلم...

بعضی چیزا رو لازمه مجددا برای خودم تکرار کنم ... امید ... امید ...امید ... هیچی نیست ... ! خدا بزرگه .... انقدر سخت نگیر ...یادت باشه گاهی خودتو بزنی به بی خیالی ... !

میگن ، آدم به امید زنده اس ... الانم بی خیالی تنها امید منه ...

..................................

من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ...

من خودم بودم و یک حس غریب ..

.................................

آرزویم این بود

دور اما چه قشنگ

که روم تا ته دروازه ی نور

تا شوم خیره به شفافی صبح

به خودم می گفتم

تا دم پنجر ها راهی نیست ...

من نمی دانستم که چه جرمی دارد

دست هایی که تهی ست

..................................

روزگاریست غریب ...

من چه خوشبین بودم !

همه اش رویا بود ...

و خدا می داند ...

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود ....

 

 

  

 

پ ن : از دوستان خوبمم که تو همین مدت کمه نبودنم به یادم بودن و حالم و پرسیدن ممنونم ... باورتون نمیشه وقتی دیدم با وجود غیرفعال بودن نظرات برام پیام گذاشته بودید و حالمو پرسیدید اینقدر دلم شاد شد ... که حد نداشت ... بازم ممنون ...

نظرات 8 + ارسال نظر
سمیه شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 01:42 ب.ظ http://eshghehamishegieman.blogsky.com

سلام
نه! آب و هوای شیراز بهت نساخته!

سمیه شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://eshghehamishegieman.blogsky.com

خدایا به هرکس دوست داری بیاموز که یک اس ام اس 10تومن بیشتر نیست؟وبه هرکسی که بیشتر دوست داری بیاموز ارزش یک دوست بیشتر از 10تومان است!(شریعتی 2012)‎

نازی الهی مولچه دازت بدیله,شامپو بله تو تشات،عگس بله تو غذات،اگه فلاموسم کنی!!

هادی شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام
هر چند برخی کلمات این نوشته تون رو دوست داشتم جور دیگه ای می بود ولی یه چیزی تو نوشته تون منو بخودش جذب میکنه و اون صداقت در گفتار و عدم توجه به نتایج ...هست. البته شخصا معتقدم ادم باید نتایج کارش رو دقت کنه جون گاهی با برخی نتایج بعدا نمیتونه خودش کنار بیاد یا در سرنوشتش تاثیر میگذاره..مثلا ببینید فکر میکنم گفتمن برخی حرفها به صورت علنی که هر کسی بتونه بشنوه برای ادم خوب نیسشت..بله با اهلش عیب نداره..کسی که حافظ اسرار ادم باشه..بهر حال امیدوارم همیشه نور امید در وجودتون روشن باشه..
موفق باشید

سلام
گاهی آدم دوست داره بگه و بایدم بگه تا شاید یه ذره آروم شه
ممنون ، من فقط دلم میخواست حرفای دلم و گفته باشم بصورت غیر مستقیم!
فکرنکنم نتیجه ی خاصی داشته باشه ؟! یا اسراری درکار باشه!مگر اینکه کسی برداشت خاصی کرده باشه!
همچنین

سمیه شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 05:44 ب.ظ

خیلی بداخلاق شدی نازی
نه جواب تلفن و نه جواب اس ام اسا و نه جواب کامنتامو میدی
دیگه خستم کردی

سمیه شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 08:18 ب.ظ

باشه هر جور خودت دوست داری
بداخلاق!

سلام
قربون آجی خوش اخلاقم برم که انقد مهربونه
انقد بیادمی... عاششششقتم...

[ بدون نام ] دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 06:52 ب.ظ http://hich2012.blogsky.com

آدمی در عالم خاکی نمی اید به دست عالمی از نو بباید ساخت وزنو آدمی
زلال ذهنتان هماره جاری ..

سلام
مرسی نکته خوبی رو گوشزد کردید..!

سمیه سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 11:45 ب.ظ

آهان پس فقط مال من رو زورت میومد جواب بدی ناز نازی!

آهوم آجی
من چون تو رو خیلی دارم دلم موخواد برات ناز بکنم مشکلیه..؟؟؟

فریده چهارشنبه 3 خرداد 1391 ساعت 02:15 ق.ظ http://ferimoti.blogsky.com

سلام عزیزم
هرچند وقت یه بار ادما اینجوری میشن...این خاصیت ادماست...غصه نخور میگذره

سلام خانومی
آره ... هر از گاهی ...میسی آجی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد