چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

یا امام رضا

 

بسمه تعالی

آفتاب مهربانی ، سایه ی تو بر سرمن

ای که در پای تو پیچید ساقه ی نیلوفر من

با تو تنها با تو هستم ، ای پناه خستگی ها

در هوایت دل گسستم از همه دلبستگی ها ...

ای بهار باور من ... ای بهشت دیگر من

چون بنفشه بی تو بی تابم ، برسر زانو سرمن

برگ پاییزم بی تو می ریزم ...

نو بهارم کن ... نوبهارم ...

....................................................

یا امام رضا (ع) ... یا امام رضا ...

برام دعا کن ... برامون دعا کن ... یا امام رضا برا همه دعا کن ... یا امام رضا نجاتم بده ... نجاتمون بده ...

امام رضایی که همه تو رو واسطه ی حاجتاشون می کنن ... همه گره ها رو وا کن ...

یا ضامن آهو ... ضامن منم باش ... ضامن هممون باش ...

ای امام عشق من ... امام وجودم ... امام قلبم ... دلم حرمت و می خواد ...دلم ضریحتو می خواد ... از همه بیشتر دلم عطر حضورت و می خواد ...

همیشه دلم می خواست جوری خلوت باشه که کنار ضریحت بشینم و زار زار گریه کنم اما الان همونقد که دستم بهش برسه دستمون بهش برسه برامون کافیه ...

امشب دنیامون با حضورت با قدمات متبرک میشه ...

یا امام رضا من ازت خواهشی دارم ... می خوام التماست کنم ... تمنا کنم مثه همیشه  ... ازت بخوام واسطه بشی بین منو خدام ...

می دونم بدم و بدی کردم ولی تو خوبی تو ، که شکی نیست ...به حق خواهرت فاطمه معصومه (ع) نذار تنها شم ... نذار تنها شیم ...به حق جدت امام حسین ... راهم دوره  و نمی تونم بیام حرمت

به حق مادرت فاطمه ی زهرا ... به حق پدرت امام علی ... به حق محمد مصطفی کمکم کن ...کمکمون کن ...   

الهم صل علی محمد و آل محمد ...

من صدات می کنم آقا توام برام دعا کن ... برا هممون دعا کن ...

                                                                                        آمین ...

...................................................

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از عزل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید ...

وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می کشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم ازین دیوانگی و عاقلی ...

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد ...

من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه  گلی 

چیزی نمی دانم ازین دیوانگی و عاقلی ...