چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

هر شب بدون تو ...

 ..بسم الله الرحمن الرحیم ... 

پرنور مثه  ستاره ... پا توی شبام میذاری

مثه یه ابر بهاری روی تشنگیم می باری

دنیای پاک تو پر نور و روشنه

دنیای تلخ من تاریک و مبهمه

من رفتن تو رو باور نمی کنم

هرشب بدون تو ٬ آروم گریه می کنم 

توی آسمون تیره ٬ رو کدوم ستاره هستی ...؟

رو کدوم فانوس روشن٬ رو کدوم ابرا نشستی ...؟

منم اینجا ٬ تک و تنها ... زیر این سنگی که سخته...

دارم از دنیا می نالم٬ که بدون تو چه تلخه

بی تو گریم بی بهونه اس ٬ بی تو دنیا تاره تاره

بی تو گریه ام قد دریاست ٬ بی تو زندگی محاله

رد پای رفتن تو٬ تا تو آسمون کشیده ...

مگه یادم میره رو تو ؟؟؟

توی یادم تا ابد هست ... نقشی که خدا کشیده...

شبا قبل خواب همیشه ... میرم و وضو می گیرم٬

آروم آروم که می خوابم ٬ تو رو تو خوابم می بینم

دستامو شبا می گیری با خودت می بری دریا...

وقت کابوس که می ترسم ٬ من و می بری به رویا

یه جایی میون دنیام ٬ وسط خاک و ستاره

روی ابرا با تو بودن... ترسیمش برام محاله...

 سر رو شونه هات میذارم٬ شونه می زنی موهامو

مثه اونروزا می خندی ٬ موهامو از پشت می بندی .....

دل تنگم بی بهونه اس٬ خونه بی تو ٬ سرده سرده ...

مادری منتظرت بود ..... بیا برگرد روح و جونم 

بی تو هر سال پر درده........................ 

چشامو بازم می گیری .... من و می رسونی خونه ....

روی مامان و می بوسی٬ میگی اینجور نمی مونه ....

اومدم بغل بگیرم ٬ نذارم بری ... بمونی ...........

بگم بی تو خیلی سخته ... داداشی باید بمونی .....

وقتی که از خواب پریدم ٬ روی ماهتو ندیدم

عطرت جا مونده تو خونه ... قاب عکست و بوسیدم ...

من بازم وضو می گیرم... شبا قبل خواب همیشه ...

شاید باز بیای تو خوابم ... مثه اون شب ٬ تا همیشه ........................... 

داداشی بیا و بازم ... منو از غصه رها کن .... 

باز دوباره آروم آروم ٬ من و خواهری صدا کن ... 

داداشی ؟؟؟؟ دلتنگی کشتم ... واسه ی آبجیت دعا کن .................................................................. 

 

 

 

سلام

این شعر و خودم ساختم ...یه جورایی بار اولم بود شعر میگم میدونم استعدادش و ندارم ولی خیلی دلتنگ داداشم بودم و .... دیگه جز این کاری نمی تونستم برا دلم بکنم ... نظراتم بعدا تایید میشه و آخر هفته حتما بهتون سر میزنم این چند روز کلی کلاس دارم که باید بهشون برسم ...

اینم چند تا سخن از دکتر شریعتی در ادامه کار که اگه از شعر من خسته شدین مجبور نشین بخونین و ناراحت شین ... بیان اینا رو بخونین ... جملات قشنگی ان از دکتر شریعتی ...

دوست داشتن از زبان دکتر شریعتی
دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد ، کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری ، اما کسی که تو دوستش می داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هر کز به هم نمی رسند و این رنج است.

: آن کس را که دوست دارید آزاد بگذارید
اگر متعلق به تو باشد به پیش تو باز می گردد
و گرنه از اول هم برای تو نبوده است
.معلم شهید دکتر شریعتی

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )



وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

(دکتر علی شریعتی)



اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)

امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم( دکتر شریعتی)

زندگی بار سنگینی می شود بر دوش کسانیکه نمی دانند آن را کجا برند؟ (معلم شهید دکتر شریعتی)

امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم( دکتر شریعتی)


آنگاه که تقدیر واقع نگردیده و از تدبیر هم کاری ساخته نیست، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندام ها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت هست، تجلی کند، اگر همه هستیمان را یک خواهش کنیم، یک خواهش مطلق شویم، اگر با هجوم ها و حمله های صادقانه سرشار از یقین و امیدواریمان بخواهیم، پاسخ خویش را خواهیم گرفت. ( دکتر شریعتی)


آنان که نسیم گذشت از کوچه باغ دلشان عبور کند از قبیله ء بهارند . دکتر علی شریعتی

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف در محبت است

سکوت عجب فریاد رسایی است آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند. دکتر علی شریعتی

عشق - دوست داشتن

.دوست داشتن از عشق برتر است ...
.عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
.اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد
……………
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک « خود جوشی ذاتی » است
و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند
و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است
و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را
می توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که
در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و
.ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند

…………

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و « اندیشیدن » نیست
اما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن
را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های
دلخواه را در « دوست » می بیند و می یابد

……….

عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و
دوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینان
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر
از عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم
و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر
عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر
عشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند
و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد

…….

عشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد
و به روزمرگی - که طبیعت سخت آن را دوست میدارد - سرگرم شود
و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی دراین بیگانه بازار زشت و بیهوده
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن
عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است
و
دوست داشتن « همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن » است

از کتاب کویر
دکتر علی شریعتی

 

نظرات 21 + ارسال نظر
vahid پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 07:12 ب.ظ http://wid.blogsky.com

Salam in matlab mishe gof khoobe
bad ghol shody
bazam behesh bar khordam ke

سلام
بربخوری بهش مگه چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟!!

ماهور پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.bluegirl.blogsky.com

شبا مثه یه ستاره پا توی شبام میذاری

مثه یه ابر بهاری روی تشنگیم می باری

دنیای پاک تو پر نور و روشنه

دنیای تلخ من تاریک و مبهمه

من رفتن تو رو باور نمی کنم

هرشب بدون تو ٬ آروم گریه می کنم

سلام
اوهوم
فدای آجی ماهورم بشم،غصه هاشو نبینم...
آجی حرف زیاد واست دارم
الان دارم سعی میکنم کمتر بیام نت بخاطر درسام
آخر هفته میام میگم
منتظرم بااااااااااااااااااااااش

بنده پشیمان جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 05:03 ب.ظ http://tamedonya.blogfa.com

سلام
نمی دونم
شما می توانید با عضویت در بانک سلول های بنیادی به کسانی که سلول هاشون به شما بخوره کمک کنید.
اگر در شهر ی به غیر از تهران زندگی می کنید باز هم می تواید عضو شوید.


سر بزنید

سمیه جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 06:28 ب.ظ http://eshghehamishegieman.blogsky.com

سلام نازی، چرا اینجوری شد دادا ؟ من که چیز بدی نگفتم چرا گوشیت خاموشه؟ از دیروز تا حالا کلی مسیج فرستادم
عزیزدلم من که گفتم باشه...پس چرا نیومدی؟ میدونی چقدر منتظر شدم، مگه سوغاتی نمیخواستی؟ خواهری من تازه پیدات کردم، قربونت برم مواظب زهرای من باش چون زهرای من یه دونه است و کپی ام نداره...مواظب خودتم باش چون برام خیلی عزیزی...

سلام دادایی گلم...
آجی سمیه بی نظیر خودم...‎
ببخش،حالم خوب نبود!
حالام کمپوت میخوام؟؟؟زودی یالا...
خیلی ماهی بخدا سمیه... خیلی دوستت دارم
سوغاتیارم ایشالله پنج شنبه صبح امامزادم بیار واسم گوشیم شارژ ندارههههه‎
خب هر وقت تونستی بزنگ روشنه گوشیم دلتنگت صدای خوشگلتم...
مواظب خودت خیلی باش...چون آجی سمیه ی من تکه...
بوووووس

سمیه جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://eshghehamishegieman.blogsky.com

شعرتم خیلی قشنگ ساخته بودی...دوسش دارم...

آجی؟؟؟
تو داری با من چیکار میکنی؟؟؟
مرسی مهربونم خوب نشده ولی،ولی به عنوان یه شاعرجوان از خودم حمایت میکنم
حرف دلم بود مرسی از دلداریت ، خیلی خوب شد که تو رو پیدا کردم تا منو بفهمی...
عاشقتم سمیه...
راستی میدونستی سمیه یعنی چی؟؟؟

یه عاشق جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 08:50 ب.ظ http://arezoo62.blogsky.com/

آسمان فرصت پرواز بلندی است...قصه اینست تا چه اندازه کبوتر باشیم! سلام مرسی از حضورت گلم... غصه نخور بالاخره قسمت همین بوده که عزیزت در کنارت نباشه فقط برای شادی روحش دعا کن.

سلام
پر پرواز و داریم...وطن پرنده دوره...
غصه رو که نمیشه نخورم،آخه 1 عمر قراره نداشته باشمش و حسرت حضورش و بخورم......ولی آره باید برای شادیش دعا کنم...
خوشحال شدم برگشتی به نت و بازم با نظر سبزت دلگرمم کردی...
خیلی ممنون ;)

محمد شنبه 19 فروردین 1391 ساعت 08:59 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com

سلام
مرسی سال نو شما هم مبارک
میرم، ولی نمیدونم کجا، شاید اون دنیا

"وا" معنی زیاد داره برو فرهنگ دهخدا رو ببین

سال جدید که شروعش افتضاح بوده، خدا به خیر کنه

سمیه یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 12:28 ق.ظ

سمیه اسم اولین بانوی شهیده ی اسلام بوده
معنیشو هروقت گشتم همین بوده یعنی معنی لغویشو هنوز نمیدونم؟اما میدونم زهرا یا نازنین یعنی چی! بگم؟

زرنگی دخترا
معنی نازنین و زهرا رو که همه میدونن
سمیه یعنی کسی که همتا نداره یه دونه اس..تکه...
یه معنی دیگشم که خودم بهش اضافه کردم دوست داشتنیه...

هادی یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 11:04 ق.ظ

فقط سلام!

سلام...

هادی یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 10:06 ب.ظ

سلام
نه.خواستم با تامل و فرصت بیشتری جواب بدم. ببخشید اگر دیر شد!

سلام
خواهش میکنم،فکر کنم من یه ذره عجولم

:.:.:../| ---.--- دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 12:59 ق.ظ http://mahshurekhoban.blogsky.com

سلااام....
اول اینکه خوشحالم داری تلاش میکنی برا درس.....آره دیگه بسنج ببین چطوره...

بعدم به به ؛داداهای غریب!!....این وسط دل و قلوه س که میادو میرهه!!!سوغاتی هم که قراره بگیری...وضعت خوبه ها!!

حالا شعر.....اول خوندم فکر کردم از جایی برداشتی...بعد پایین و خوندم دیدم نه باباااااااا کار خودته.......استعدادت خوبه ها ادامه ش بده
ولی.."دادایی غمت نبینوم..."......

اما دکتر شریعتی و کتاب کویرش....(یه نسخه موبایلشو خیلی وقت پیش خوندم.....)
واقعا معرکس...
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن.....(جمله خیلی قشنگ با تشبیه های زیبا..اینو حفظ کرده بودم.....)
امید،درمانی است که شفا نمیدهد....(اینو دو بار نوشتی!!...جمله قشنگیه...)
فرق عشق و دوست داشتن.....
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری.....
....دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم.....

بخوام خلاصه بگم....همش قشنگه....
خوبه که از این چیزها هم تو وبلاگ میزاری...یادآوری(یا برای کسانی که نخوندن.."خوندن")چیزای خوب،همیشه خوبه...و ترویجش ارزشمنده.....

سلام
ممنون٬ دارم سعیمو می کنم ٬ کاشکی آخرش راضی کننده باشه برام ...
آره دیگه ما داداهای غریبیم که سالهاست هم و گم کرده بودیم اما الان هم و پیدا کردیم ه !!! بهلههههه کلی خوشبحالمه...تو این اوضاع روحی خرابم و درسام ٬ سوغاتی خیلی برام خوبه!!!!!!
واقعااااااا ... دیشب بعد کلاسا تو اتوبوس خواستم یه بیت شعر بسازم دیدم این مغزه نمی کشه ... نمی دونم واقعا اونو چه جوری گفتم ٬ فکر کنم اون احساسه فوران کرد منم پل زدم به دنیای شعر و از همین چیزا که شاعر ا میگن دیگه ...
الان خواستی به لهجه جنوبی بگی ؟؟؟؟ باید می گفتی: دادایی غمت نگینوم !!! مرسی ممنون ... از این همه محبتتون ...ولی کلا دوست ندارم زیادی برم تو فاز غم و غصه ولی خب یه مدتیه خودش میاد ٬ اصولا من آدم تقریبا شادی ام ... مگه اینکه خیلی روم فشار بیاد که بخوام به زبونش بیارم !!!! که مثه اینکه این روزا بدجوری تحت فشارم ...
شمام که ماشالله ...معلومه آدم شادی هستین ... و این خیلی خوبه ...
آره منم واقعا از نوشته هاشون لذت می برم ...اینکه برخلاف خیلی از کسای دیگه که شاید فقط تک بعدی فکر می کردن و برای مثال فقط ابعاد سیاسی و می دیدن ... ایشون جدا از سیاستای به حقشون به ابعاد اجتماعی ٬ فرهنگی و ... توجه می کردن و اغلب حرفای دل جوونا رو میگفتن ... من توی پستای خیلی قدیمیترم نوشته های ایشون و گذاشتم٬هر وقت به مامانم میگم من عاشق فهم و درک و نگاه عمیق و زیبای این آدمم مامانم می گفت آخه تو خودت سالروز درگذشتشون بدنیا اومدی ... اونم تو بیمارستان دکتر شریعتی !!!!!!!!! کلا داداشم میگه پا قدمت شوم بوده !!! میگم بابا اونروز نبوده که چند سال قبلش بود من سالگردش بدنیا اومدم٬ نه همون روز!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی من کد نظراتم٬ از دوست گرفتم الان فکر کنم دیگه تموم شکلا رو دارم ...
هم اینو
هم اینو
و هم بقیه رو ...
راهت سوز برار ( دیدی منم کردی بلدم!!!! )

هادی دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

سلام
جواب براتون گذاشتم.
ببخشید اگر تاخیرشد!

سلام
ممنون خوندمش... ممنون واقعا امیدوار کننده بود برام ... کاشکه بتونیم بنده ی خوبی براش باشیم ...
نه خواهش میکنم من یکم عجولم

:.:.:../| ---.--- چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 12:38 ق.ظ http://mahshurekhoban.blogsky.com

سلام..ایشاا... که راضی کننده هست...
به به پس بالاخره عوض کردی قالب بخش نظراتو...قشنگ شده مبارکه...
یکم بی جنبه بازی....
.....
خواستم کد قالب بدم..ولی ندونستم چطوری بفرستم....خوبه دوستت رسونده!!
ا "نگینوم" درسته!...تو فیلما با لهجه جنوبی حرف میزنن...همیشه فکر میکردم میگن "نبینوم"
نه بابا وضعت خوبه ..دوست که چه عرض کنم "دادایی" و سوغاتی و...دست ما هم بگیر!
اره بابا برو تو فاز شادی مراحل نمو در زیر اومده،جلو آئینه تمرین کن....
>>>>
اگه هم خیلی خوش گذشت>
چه جالب...توسالروز درگذشتش تو بیمارستانی که بنامش گذاشتن بدنیا اومدی......این که خوبه..میتونی ازش استفاده کنی بگی..بالاخره همه که میمیرن...من تو سالگرد فوتش و تو بیمارستانی که بنامش بوده..بدنیا اومدم...تا پا جای پاش بزارم!!!؟....
نه بابا کردی هم که بلدی....
یه چند تا دیگه مونده بزنم!!!

سلام
منم امیدوارم!!!!!!
مرسی،من کلی منتظر شدم تو نفرستادی سفارششو دادم به دوست!
خب نگینوم لهجه اینجاس!جنوبیا تو بیشتر کلمات متفاوتن،مثلا لهجه اینجا تا حدودی به بوشهر میخوره و به بقیه خیلی نه! استاد ادبیاتمون میگفت:"زبون بندری اینجا ترکیبی از:فارسی،هندی،انگلیسی و کمی هم عربیه!" مامان بزرگ پدری من،به لیوان میگفت:گلاس!!!!!!
اون فیلمی که شما دیدین احتمالأ آبادانی میگفته!
جالب اینجاست که همه به زبون مادریشون میرن اونوقت من از لهجه شیرازی فقط قربون صدقشو بلدم و کلمات خیلی کمی!
راستی این به زبون بندریه،اگه معنیشوتونستی بگی که نمیتونی بگی!
ک`
که ک`؟
کا ک`؟
ک` که ک`...

بیچاره شدی کلاس زبان گذاشتم برات!
این مراحلت خیلی بانمک بود!فقط همین مونده کسی ببینه میگن دختره دیوونه شد رفت...
آره منطق خوبیه!بیچاره دکتر که قراره من جا پاش بذارم!
چقد زیاد نوشتما!
این آخریه مراحل نمو خودت بوده ها!!!

فاطمه چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 02:50 ق.ظ http://daryatanhast.blogsky.com/

سلام...



میگذره بانو

همین

سلام
اهوم...میگذره،عادت میشه...ولی هر چی بیشتر میگذره دلتنگی ام بیشتر میشه ...
مرسی خانومی

محمد چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 02:51 ق.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com

سلام
مرسی از کامنت زیبایت

نه تبه نه هذیان، دلتنگیه و ناامیدی
تو بد دوران و بد زمونه ای گیر افتادیم
تنهایی، بیکاری، بدبختی، ناامیدی، شرایط جامعه و .......

دلخوشی نیست تا بهش فکر کنم
فکر میکردم دفاع کنم و مدرک بگیرم همه چیز تموم میشه ولی تازه شروع سختی و مشکلاتمه

ای خدااااا بازم شکرت

سلام
ممنون
ولی فکر کنم بیشتر نا امیدیه که خدا کنه نباشه
زمونه که بده ولی...تو خودت باید عوضش کنی! میدونم فشار زیادی رو تحمل میکنی این همه درس بخونی و حس کنی همش بی فایده بوده!میدونیکه اینروزا رابطه جای ضابطه رو گرفته!خودت باید شروع کنی!!! خودت واسه خودت کارجور کن یه وام بگیر! و براساس تخصصت برو تو کار!هرچند تو هنوز نگفتی بهم رشته ات چیه؟؟!
کافینت،لوازم التحریر،کشاورزی! الان پسردایی من آلوئه ورا میکاره و کاشت و برداشت راحتی داره!مدرکشم ارشده مدیریت صنعتیه ! هر برگش 500تاهزارتومنه!!! هر آلوئه ورا حداقل10تا برگ داره!کلی پولدار شده!
یکی از دوستان منم شرایط بدی داشت و در به در دنبال کار میگشت،بهت حق میدم داداش!نداشتن شغل و درآمد آدمو داغون میکنه،ولی برو بگرد انقد بگرد تا بشه،نشدم همین کارایی که من گفتم کلی پول توشه برات دعامیکنم... امیدوارم زودی موفق بشی...

نیما پنج‌شنبه 24 فروردین 1391 ساعت 08:31 ق.ظ http://mahrooyandaylam.blogfa.com

سلام رویای عزیز
منتظرتم(نیما)

فرید پنج‌شنبه 24 فروردین 1391 ساعت 09:16 ب.ظ http://beyond-the-life.blogsky.com

سلااام
شعرت خیلی قشنگ بود واقعا با اینکه تازه شروع کردی زیبا نوشته بودی
جملات دکتر شریعتی هم که دنیایی هستن! والا بخدا
شرمنده هم بت دیر سر میزنم این هفته سرمون شلوغ بود تو یونی دیگه ....!
با اجازت میخوام یه متن از خانوم عرفان نظر آهاری بذارم واست امروز واسم میل شده بود :

فرشته‌ تصمیمش‌ را گرفته‌ بود. پیش‌ خدا رفت‌ و گفت:خدایا، می‌خواهم‌ زمین‌ را از نزدیک‌ ببینم. اجازه‌ می‌خواهم‌ و مهلتی‌ کوتاه. دلم‌ بی‌تاب تجربه‌ای‌ زمینی‌ است.
خداوند درخواست‌ فرشته‌ را پذیرفت.فرشته‌ گفت: تا بازگردم، بال‌هایم‌ را اینجا می‌سپارم، این‌ بال‌ها در زمین‌ چندان‌ به‌ کار من‌ نمی‌آید.
خداوند بال‌های‌ فرشته‌ را روی‌ پشته‌ای‌ از بال‌های‌ دیگر گذاشت‌ و گفت: بال‌هایت‌ را به‌ امانت‌ نگاه‌ می‌دارم، اما بترس‌ که‌ زمین‌ اسیرت‌ نکند زیرا که‌ خاک‌ زمینم‌ دامنگیر است.
فرشته‌ گفت: بازمی‌گردم، حتماً‌ بازمی‌گردم.
این‌ قولی‌ است‌ که‌ فرشته‌ای‌ به‌ خداوند می‌دهد.
فرشته‌ به‌ زمین‌ آمد و از دیدن‌ آن‌ همه‌ فرشته‌ بی‌بال‌ تعجب‌ کرد. او هر که‌ را که‌ می‌دید، به‌ یاد می‌آورد. زیرا او را قبلاً‌ در بهشت‌ دیده‌ بود. اما
نفهمید چرااین‌ فرشته‌ها برای‌ پس‌ گرفتن‌ بال‌هایشان‌ به‌ بهشت‌ برنمی‌گردند.
روزها گذشت‌ و با گذشت‌ هر روز فرشته‌ چیزی‌ را از یاد برد. و روزی‌ رسید که‌ فرشته‌ دیگر چیزی‌ از آن‌ گذشته‌ دور و زیبا به‌ یاد نمی‌آورد؛ نه‌ بالش‌ را و نه‌ قولش‌ را.
فرشته‌ فراموش‌ کرد. فرشته‌ در زمین‌ ماند. فرشته‌ هرگز به‌ بهشت‌ برنگشت.

سلام
مرسی از لطفت
خواهش میکنم...شما که ماشالله نمره الفید باید سرت شلوغ باشه دیگه!‎
واقعأ خاک زمین دامنگیر و دل کندن ازش سخت...باوجود اینکه زود احساس میکنیم ازش خسته ایم و دوسش نداریم ولی شاید 99درصدمون ازته دلمون وابسته و یه جورای دلبستشیم! خیلی قشنگ بود...

:.:.:../| ---.--- جمعه 25 فروردین 1391 ساعت 01:01 ق.ظ http://mahshurekhoban.blogsky.com

سلام...
اههه چه زبانه جالبیه این جنوبی! همه زبانی توش هست!!
ایول مادر بزرگ پدری،گلاس!!
اره فکر کنم آبادانی بوده...ولی خوب اونا هم جنوب هستن..گفتم شاید یکیه...
خسته نباشی واقعا!!ادم شیرازی باشه و زبان شیرازی بلد نباشه!!

اینا چیه...رمزیه!!....بازی با حرف "ک" ه!!
واییی کلااااس ....اگه اینجوریه که خیلی سخته....باید از پایه شروع کنیم
فقط قبل آموزش، اجازه بده بزنم!آفتاب تیزه!!

نه بابا تو آینه برا خودت تمرین کن...حواستم باشه کسی نبینه!
آخریه مراحل اومدن به شهرهای جنوبیه برا اولین باره!!

پ.ن:گفتی تو پست نظرات رو آخر هفته چک میکنی...ولی مثه اینکه سیل این همه نظر برا آخر هفته جوابگو نیست!!

سلام نه خب اونقدرام کم نیست یه چیزایی از شیرازی بلدم !ولی باز من اینجا بزرگ شدم دیگه!
جز گلاس نمونه های دیگری هم هست که از گفتنش معذوریم چون ناواردم!
نه بابا عینک و هم که زدی!!! خیلی خوب میری تو حس! آدم انعطاف پذیری هستی معلومه!‎
ک` یعنی "افتاد" الان جوابش آسون شد!
ک`: افتاد
که ک`:کی افتاد؟
کا ک`:کجا افتاد؟
ک`که ک`:افتاد که افتاد!
آره فکرکنم اولش که اومدی خیلی سخت بوده گرما و تیزی افتاب و... به مرور دیگه عادت کردی!
اینم مراحل رفتن به تهرونه! توجه می نمو؟؟؟

> > > > > >>>
‏‎حالا تو هی به روم بیار! من تنها سر گرمیم نته آخه! آخر هفتم آره سخته همه رو هم ج بدم هم سر بزنم!‏‎

سمیه جمعه 25 فروردین 1391 ساعت 03:17 ق.ظ

سلام
من بگم؟

سلام
ساعت 3 نصفه شب!!!
آجی چی میخوای بگی؟
بگو

:.:.:../| ---.--- شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 12:23 ق.ظ http://mahshurekhoban.blogsky.com

سلام....ببین ...توجه نمی نمو!؟ منظور "من بگم؟" اون ک`.... که ک` ...... بود!...این دوستتم زرنگه ها!!!

ولی چه جالب بود معنیاش!!.....جون میده برا سر کار گذاشتن!!

مراحل تهران رفتن برا افراد مختلف متفاوته!!
ولی اینیم که زدی جالب بود

برا من....
>>>>
الانم تو حلقه زیر حرز میگردم!توجه می نمو!!

لوپ

سلام
ﺇ می خواست جواب بده ... خب من حواسم نبود ای وای کاش میذاشتم جواب بده ببینم بلده یا نه ؟؟؟؟
آره زرنگی که خیلی زرنگه ... نمی بینی ؟؟؟ چه توجهی می نمویه ؟؟؟!
اوهوم ...
ﺇ واسه تو که داره خوب میشه به مرور زمان بهترم میشی ...
دیدی گفتم بدجور انعطاف پذیری ... الان توی تهرون دچار خود درگیریه مزمن شدی !!!! تکلیفت مشخص نیست !!!!!!!!!!!!

:.:.:../| ---.--- شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 01:53 ق.ظ http://mahshurekhoban.blogsky.com

....
الان وبلاگمو دیدم چندتا نظر گذاشتی....با پست قبلیا چیکار داشتی!!
حالا کی اینهمه نظرو جواب بده!!
البته شوخی بود..لطف کردی سر زدی و مطالب قبلی رو خوندی

هر کی پستا رو گذاشته باید جوابشم بده !!!
شما که آپ نمی کنی ما هم میام استفاده ببریم دیگه !!!

خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد